هرچی که ناراحتش میکرد رو پاک کردم ..
کاش میشد خودمم پاک کنم .. فقط خودم موندم .. فقط .. من لعنتی .. مونده
____________
تنها شدم .. دیگه .. هیچکسو ندارم . آخریش بود
*سعی کرد از ریزش اشکاش جلوگیری کنه و گفت * -تو هیچوقت تنها نمیشی .. من هستم
*گردنشو کج کرد و تلخ لبخند زد* تو خیلی وقته که نیستی
حرفش اونقدر تلخ و متاسفانه واقعی بود که اشکهای متوقف شده اون دوباره شروع به ریزش کردن ..
873....برچسب : نویسنده : latteisablogger بازدید : 84